هم مـیهن گرامـی،
روزی نیست کـه این مقاومت سازمان یـافته، درست سنگر به منظور پشتیبانی از قیـام دلیرانـه شما، درون پارلمانی و نشستی، درون بیشتر کشورهای دمکراتیک دنیـا، حضور نداشته باشد، و در راهروهای موسسات اجتماعی و فرهنگی و سیـاسی، و انجمن ها و کلیساها بـه دادخواهی و جلب حمایت به منظور قیـام سراسری مردم نپردازد، و هفته ای نیست کـه در مقابل پارلمانـها و وزارتخارجه ها، با اکسیون ها و تظاهرات کوچک و بزرگ، فریـاد حق طلبی شما را بگوش جهانیـان نرساند. درست سنگر حتی اگر بـه قیمت غیبت از سرکار و زندگی روزمرة بسیـاری از هموطنان پشتیبان مقاومت باشد. درست سنگر ایضا لحظه ای نیست کـه گروه های منسجم و سازمان یـافته این مقاومت، درون پیوند با مردم و هسته های مقاومت درون داخل مـیهن سرفرازمان، از تلاش به منظور پیشرفت و ارتقاء قیـام غفلت کنند، بنحوی کـه صدای خلیفه خونخوار دوم و دستگاة جهمنی گشتاپوی او را درون آورده است. همـین روزها مصاحبه های سر دژخیم قضائیـه و مقامات دولتی و مجلسی رژیم را مرور کنید، کـه پر هست از ذکر فعالیت های این مقاومت سرفراز درون داخل و خارج کشور. و ایضا سالی نیست، کـه این مقاومت، با داشتن دفاتر پر و فعالیت درون جوار سازمان ملل، چندین ماه درون تمام ارگانـهای حقوق بشری سازمان ملل متحد حضور و فعالیت حرفه ای نداشته باشد. گاهی اوقات دیپلماتهای هیئت های کشورها، سازمانـهای غیر دولتی، و حتی مقامات سازمان ملل، بـه ما مـیگویند کـه تنـها کشوری کـه دو هیئت همزمان دارد کشور ایران است، یکی شما و دیگری هیئت رسمـی حکومت. باور کنید که، بیشتر اوقات، هیأت حکومتی درون مقابل ما، درون محاق قرار مـیگیرند و حتی عددشان از ما بسیـار کمتر است. اینـها همـه سنگر هست و کار و تلاش به منظور ائتلای همـه امور و فعالیت درون همـه ارگانـهای مقاومت وب محکومـیت فقیـه آدمخوار و ایران سوز مستقر درون تهران، درون ارگانـهای بزرگ بین المللی کـه مـهمترینشان سازمان ملل متحد باشد.

باری از چهل سال پیش، و حتی پیشتر از بدو تأسیس، بر مقاومت سازمان یـافته و مجاهدین خلق، زندگی سنگری تحمـیل شده است. چرا کـه برای دور ماندن از گزند گزمـه ها و گشتاپوهای کراواتی و بعد یخه حسنی، و حفظ تشکیلات و تداوم مبارزة سازمانیـافته به منظور آزادی ایران، از همان ابتدا و درست از هفته بعد از خروج از زندانـهای شاه و قرار گرفتن درون دامان مردم، مجبور بـه این زندگی سنگری بوده اند. بله، بعد از یک تنفس بسیـار کوتاه، با تنورة کشیدن دیو جماران، راه جدی دیگری برایشان نمانده بود جز بازگشت سریع بـه سنگرها. براستی کیست کـه بیش از چهل سال همـه چیز را خالصانـه درون گرو رهایی وطن گذاشته هست جز آنـها. کیست کـه چهل سال هست زندگی سنگری را گزیده هست و خود را، با انتخاب آزاد و سر افرازی، از تمام مواهب یک زندگی معمولی درون هوا و دشت و پارک و چمن و خیـابان محروم کرده است. با کادر های پشتیبانش درون سراسر جهان کـه شبانـه روز کار سازمانی و حرفه ای، و درست مانند یک سفارتخانـه خارجی، دفاترشان از واشنگتن که تا لندن و رم و استکهلم، فعالیت اجتماعی، سیـاسی و دیپلماتیک و مددرسانی مالی را بـه اوج، اغلب طاقت فرسایی، رسانده اند، آنـهم فعالیت هایی کـه هزینـه هایش را که تا دلار آخر با اتکا بـه مردم ایران و هواداران همـین مقاومت تأمـین مـیکنند.
در تمام های مقاومت سازمان یـافته، و ارتش های آزادیبخش تمامـی جهان، بویژه درون همـین غرب، کـه مـیزبان چندین مـیلیونی ایرانی گریخته از نظام اهریمنی دین-فاشیسم، هستند، این سنگرها از سراسر اروپا که تا قارة امریکا، و دیگر مناطق ستم زدة دنیـا، گسترده بوده است. زندگی سنگری و گذشتن از زیستن عادی و همسر و فرزند، بر همـه آنانی کـه کمر بـه مبارزة جدی بسته بودند تحمـیل شده بود. با خیلی از نیروهای پشت جبهه سیـاسی و اجتماعی و مالی این کارزار، از ارتش آزادیبخش ”مـیلورگ” نروژ و سپاه رزمنده تحت فرماندهی گوستاف مارینـهایم کشور فنلاند بگیرید، که تا ارتش های آزادیبخش و شوراهای ملی مقاومت فرانسه، لهستان، ایتالیـا، یوگوسلاوی، یونان و همـه جا. درون همـه این ها و مبارزات، کـه اغلب شان مسلحانـه شدند، بال نظامـی درون سنگر و بال سیـاسی و اجتماعی و لجستیکی درون خارج سنگر بودند. اما ترورها و قتل ها درون خیـابانـها و کوچه های کشورهای محل اقامت و فعالیت شان دست از سر آنـها که تا پایـان بر نداشت. شـهدای این مقاومت درون جهان خود گواهی مـهمـی بر این امر است، کـه افزون بر شـهدای بزرگ جبهه های نظامـی مقاومت، اینان نیز ستارگان آسمان فدا و پرداخت بالاترین بها به منظور آزادی مـیهن خود شدند. داستانـهای ترورهای اعضا و فعالان پشت جبهه سنگرها را درون سراسر گیتی بخوانید که تا بدانید تاریخ پر هست از سند و کتاب و فیلم و خاطرة زنده از خود گذشتگی های این فرزندان ملت های تحت ستم.
فنلاندیـها، یک قلم، چند ده هزار کودک خرد سال خود را، به منظور درگیر شدن تمام عیـار درون نبردهای ارتش آزادیبخش شان، بـه سوئد و اسکاندیناوی کوچ دادند، کـه شوربختانـه چند صد نفر از آنان، درون سرمای سخت آن دوران نبرد، (وینترگریگ)، درون راه یخ زدند و جان باختند. انگلیسیـها نیز هزاران تن از کودکان خود را، با کشتی، بـه امریکا و استرالیـا فرستادند، که تا خود بهتر درون مقابل سبعیت خمـینی نشان هیتلر، مقاومت کنند. بسیـاری از آنان نـه دیگر این فرزندان را دیدند و نـه آن فرزندان والدین و اقوام خود را…. حتی بعضی از کشتی ها، توسط لوفت وافن نیروی هوایی نازیـها، با این نوگل های پرپر شده، بـه قعر دریـا فرستاده شدند. این درست زمانی بود کـه ارباب مماشات با هیتلر، مانند لرد ”هاوها” کـه بدلیل لق زبانی و منفی بافی مستمر او را هو هو کن، ورَاج و لق زبان مـینامـیدند، و آن محافل معروف انگلیس و باصطلاح کنشگران کنار گود نشین، تقصیر را بـه گردن مقاومت سازمانیـافته و رهبرانشان مـی انداختند، کـه اینـها چرا اولا با هیتلر سازش نمـیکنند که تا این همـه خشونت ! و جنگ نشود و چرا با این مقاومت ها عمو آدولف را عصبانی و جری تر مـیکنند!! آخه بـه ما انگلیسی ها چی کـه پس از اشغال لهستان بـه هیتلر اعلام جنگ دادیم. ما درون یک جزیرة امن و امان هستیم. آنروزها اگر شرم را تقسیم مـید، بقول ما لرها، یک چنجه و اینا نمـیرسس !!
اینـها تنـها شمـه ای بود کـه بدانید کـه مبارزه به منظور استقلال و آزادی درون طول تاریخ همـه جوامع بشری، از خود گذشتگی و فدای زندگی و جان و هستی و خانواده طلب مـیکند. درون سنگر ماندن توسط زنان و مردان شجاع و فداکار تاریخ، از گذشته که تا حال و تا آینده ادامـه دارد، یعنی که تا پایـان تاریخ زندگی بشر بر این کره، یعنی که تا زمانیکه دیکتاتور و ستمگر و فاسد غارتگر بر کشوری درون جهان چنگ انداخته باشد. چه مـیشود کرد انسان هنوز هم گرگ انسان است. بقول لاتین:”هوموس هومـینیس لوپوس”. ایکاش چنین نبود.
و بدانید کـه این رزمندگان سنگر نشین، همـیشـه درون شمار چشم و عدد اقلیتی بوده اند کـه چنین ایستاده و فدا کرده و ا ز همـه چیز گذشته اند. اما تاریخ را همـین ها رقم مـیزده اند و خواهند زد. اگر تمامـی آحاد بشر، مانند آنـها بسیج شده و تشکیلات و فداکاری حد اکثر بخرج مـیدادند، کـه امروز بهشت برین بر همـین زمـین مستقر بود و دیگر نشانی از ظلم و ستم و استثمار و فساد و تجاوز و شکنجه و اعدام نبود. (وبولفه همـه ای نشونیـها مال ولی فقیـه خومونـه- بقول آن لر بذله گو!)
من وقتی گاهی هر روز، و یـا هر هفته، درون جمع ایرانیـان فعال درون مقاومت درون مقابل پارلمانی درون همـین اروپا، مـی ایستم و به چهره های این هموطنان مبارز و پشتیبان مردم ایران درون آرمان و عمل، نگاه مـیکنم، بخودم مـیگویم، تمامـی پیشتازان و فداکاران و مؤسسان مقاومت ها، و فعالان درون مقاومت ها، هم همـین گروه های کوچک تر اما بشدت تاثیر گذار درون گذر از سرکوب و دیکتاتوری و خودکامگی بـه دمکراسی و آزادی بوده اند. مگر درون همـین اروپا چند درون صد مردم درون مقاومت سازمان یـافته و ارتش های رهایی بودند….آمار هایش همگی موجود درون اسناد و کتابها ست. اما آنـها راه را شکافتند…..
امـیدوارم روزی این مقاومت سازمان یـافته نیز، درون کنار آن ملت درون زنجیر، بـه قیـام و خیزش او کمک نـهایی را همگام کرده و به ثمر نـهایی رسانده و هشتاد مـیلیون مردم درون بند فاشیسم خمـینیستی آزاد، و نیز این چند مـیلیون پناهنده گریخته از مـیهن نیز بـه کشور آزاد شده دلبند خود برگردند- نوش جانشان-، بـه همـین خاطر سخت از آنـها تقاضا داریم کـه ساکت ننشینند. چون درون فردای آزادی آن سرزمـین دلبند، حتما از ما خواهند پرسید کـه شما، کـه به همت خونـها و رنج های ما پناهندگی گرفتید، درون خارج از کشور سوخته و خون چکان تان چکار کردید؟! وبولفه ماست خور ایمانـه مـیرین.
باری این داستان همـیشگی و ابدی و قانونمند تمام تاریخ است، کـه عده ای نوک پیکان درون تاریخ شده و راه را شکافته و مته الماس بر صخره های سنگین تاریخ شده و با فدای دار و ندار و هستی، پیشتاز و سرنوشت ساز شده اند. چه حتما کرد ”هوموس هومـینیس لوپوس”!
اما و اما، عده ای (بسیـار محدود)، بویژه آنانیکه بـه سرزمـین های امن و امان بـه همت خونـها و رنجهای هموطنان داخل کشور خود، بـه زندگی خوب و آرامـی دست یـافته اند، درون کنار گود چنین مـیگویند و مـی نویسند (من مثل هایی از کشور های دیگر مـی آورم کـه بدانید کـه نشانی های آنـها مانند این افراد اندک هموطن خودمان است!):
– مـیریم همراه با اصطلاح طلبان درون پایتخت های جهان رأی مـیدیم، چون غیر از این راهی نیست و فلان جناح خوب هست و بزودی آزادی بسان قورت بُن بُن «راحت الحلقوم»، حاصل مـیشود. چه عجله ای هست.
– ای هوار! کشور بعلت قیـام و مقاومت تجزیـه مـیشود ووووووو
– رهبران(بخوانید دوگل و ژان مولن و کریستیـان هوگه و مامانوس و تیتو و ماینرهایم…..)، سنگر نشینان را گول زده اند!، و آنـها را به منظور مبارزه با هر سیستمـی بـه صحنـه آورده اند، این همـه محدودیت، نظم و دیسیپلین چرا و پیشگیریـهای امنیتی و حفاظت و حالت فوق العاده درون سنگر! چرآ؟؟؟؟؟
– چرا خانواده وان خود را ول کرده و با آنان تماس نمـیگیرند؟،
– هی مـیگویند کـه پیروز مـیشویم، بـه خودشان وعده رهایی مـیهن مـیدهند. چرا هر سال مـیگویند سال سرنگونی هست (بخوانید چرا این امـید و آرزوی خود را چراغ راه مـیکنند که تا روحیـه و نشاط مبارزه بگیرند!)؟،
– آنـها را بـه زور نگهداشته اند، رهبرانشان آنـها را شکنجه و اعدام مـیکنند، بـه آنـها تجاوز مـیکنند، (اینرا به منظور تقریبا همـه رهبران مـیگفتند، اسنادتاریخی آن هست) – اینـها شرایط جنگ درون سنگر و نظم و نظام جنگ و حرب را، کـه در تمام ارتش های مقاومت جهان و ارتش های کلاسیک، حتی درون تمام تشکیلات رهبری خارج کشوری و دفاتر و محافل مقاومت های سازمان یـافته و درون سنگری رایج بود، با یک انجمن، درون قرن بیست و یکم، اروپای آزاد شده، مقایسه مـیکنند. بسیـار سخت تر و پیچیده تر تاکتیک ها و روشـهای سنگری به منظور امنیت و حفاظت و دفع نفوذ و حمله و جنگ روانی دشمن بوده و هست. کـه این البته بسیـار فرق دارد با زندگی درون یک انجمن آزاد درون یک کشور امن و باز و غیر نظامـی و سیویل. بله درون ایران آزاد فردا همـه مـیرویم دنبال محفل و انجمن و حزب و گروه و فعالیت سیویل خودمان.
– چرا رهبرانشان نمـیگذارند کـه بیـایند مثل ما زندگی راحتی داشته باشند؟، هر سال قول مـیدن کـه رژیم را سرنگون کنند، ما را علاف کرده اند و خسته از این همـه قول و قرارها!!…… حالا مثال هایی دستچین و فشرده:
معاندین مقاومت سازمانیـافته و مسلحانـه مردم اسپانیـا، درون زمان دیکتاتور ژنرال فرانکو، و اشرف آن درون منطقه محصور شده ای درون مادرید، ایراد گیران بر مکیزارد های فرانسوی، لهستانی، پارتیزانـهای ایتالیـایی، یونانی و یوگسلاوی، اعضای درون سنگرهای سخت و یخ زدة مقاومت فنلاند، نروژ و جاهای دیگر، درست همـین ها را مـیگفتند. ایراد ها و عنادها و نامردمـی های بی انصافانـه و از سر سیری و بس آزار دهنده و صرفا به منظور پراکندن یـاس و بی عملی و ب از جبهه نبرد. همـه شبیـه بهم- اما بـه زبانـهای مختلف، کـه بخشی را درون بالا آوردم. این سمپاشی و دروغ و تهمت ها را نـه تنـها دستگاه تبلیغاتی گشتاپوی هیتلر و موسولینی و فرانکو، مرتب درون بوق مـیکرد، بلکه عده ای معاند حاشیـه رفته، تحت عنوان روشنفکر و نویسنده و کنشگر هم تکرار مـید کـه بدون اغراق آب درون آسیـاب گشتاپو بود. تعارف هم بای نیست. یکی از منفورترین این افراد یک نویسندة بزرگ، و قبلا بسیـار محبوب نروژی، بنام کنوت هامسون بود، کـه جایزة نوبل ادبیـات هم گرفته بود. او طولی نگذشت کـه شروع بـه نگارش این اتهامات و سمپاشی و لجن پراکنی ها کرد و یکروز، بطور فشرده، آنرا درون یک مقاله درون روزنامـه سراسری این کشور بـه چاپ رساند. این اقای با سر از محبوبیت ملی و جهانی سقوط کرده، متعاقبا، توسط خود هیتلر بـه بیت رهبری درون مقر کوهستانی بیرکوف آلمان دعوت شد و با جلال و جبروت بـه مـهمانی و ضیـافت او رفت (بخوانید شرکت برخی باصطلاح نویسندگان و هنرمندان، درون ضیـافت افطار آخوند روحانی!! بخوانید مقاله نویسی و مصاحبه های پسمانده رهبران توده و اکثریتی، بعد از حضور و پذیرایی از آنـها درون سفارت درون لندن و رأی). بقول رومـی بزرگمان:
هری کو رفت و بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست
مورد دیگر: درست سنگر دیکتاتور اسپانیـا، ژنرال فرانکو، تحت عنوان ما بچه ها مان را مـیخواهیم! (بچه! بـه مرد و زنـهای بالغی مـیگفتند کـه خود مبارزه و پرداخت بها را انتخاب کرده بودند!). عده ای را مـی آورد درون بیرون حصار مقاومت مردم درون مادرید، با کر هماهنگ و ناله و انتقاد و توهین تقویت شده از طرف یک سری جا خوش کرده، کـه چرا اینـها نمـیروند بـه دیدار خانواده هایشان و این سنگر را کـه بی فایده هست ول نمـیکنند! خون دلی کـه این بریگاردهای مقاومت سراسری خورده اند شرحه شرحه ثبت درون کتابها و اسناد و شـهادت های شفاهی است…. هنوز پیر مرد و زنـهای خاطره دار این کشورها، وقتی با آنـها مصاحبه مـیشود، شرح این شرحه شرحه را با ناله های ضعیف بـه بیـان مـی نشینند. یکی از بهترین دوستان من و مقاومت ایران، کـه آن زمان نوجوانی درون یک خانواده مقاومت نروژ بوده است، هر بار شرحی از این شرحه شرحه را درون گوش من زمزمـه مـیکند، و هر بار از او تقاضا مـیکنم کـه شمـه و بخشی دیگر از آنـها را برایم بازگو کند. این یک بخش جدی از تاریخ ابناء بشر هست باید نگذاریم فراموش شود و به نسل های دیگر منتقل کنیم که تا پایـان تاریخ، که تا دیگر تکرار نشود.
یکی از معتبرترین شاهدان تاریخ، زنده یـاد گونار سونسه بو، قهرمان ملی مقاومت مردم نروژ و دارندة بالاترین مدال تاریخ کشور، بخاطر عضویت درون رهبری مقاومت مردم این کشور بود. این قهرمان کـه حتی درون زمان حیـاتش مجسمـه اش آذین بخش خیـابان اصلی شـهر اسلو شد، درون دیدار با خانم مریم رجوی درون دفتر کارش درون طبقه بالای موزة مقاومت درون شـهر اسلو، درون پاسخ یک خبرنگار، کـه به او گفت آیـا مـیدانی بـه مجاهدین مـیگویند تروریست ووو و…؟ گونار بزرگ، بدون اینکه تو روی این خبرنگار نگاه کند، رو بـه خانم رجوی کرد و گفت گوش نکنید خانم رجوی، ما هم به منظور این ها تروریست و کمونیست و تجاوزگر و خائن و شکنجه گر و جنایتکار بودیم، هنگامـی کـه تمام زندگی شبانـه روزی مان درون سنگر های سخت و سرد و در گزند حمله و کشتار و خمپاره و بمب بـه سختی مـیگذشت، چنین اتهاماتی بر سرمان مـیریخت… متن این گفتار و گزارش این ملاقات با عاو درون کنار خانم رجوی، درون صفحه بزرگ رنگی روزنامـه آفتن پستن، معتبرترین و بزرگترین روزنامـه نروژ، درون قابی درون دفتر کار نگارنده درون معرض دید مـهمانان قرار دارد.

آری هموطن عزیزم. هر جا کـه ظلم و دیکتاتوری بوده، سنگر بوده و هست و تا آزادی ایران زمـین هم این زندگی سنگری ادامـه دارد، درون هرکجا کـه باشد. روزی درون داخل، روزی درون جوار خاک مـیهن و روزی درون جای دیگر، همانند نقل و انتقال و تغییر سنگرهای مقاومت های جهان – بویژة درون اروپا- و جا بجا شدن رهبران و رهبریت و بخش هایی بزرگ از مقاومت هایشان، حتی همگی تشکیلات مقاومت و نیروهای نظامـی شان (مانند لهستان). تنـها تفاوت درون طول اقامت درون این سنگرهاست، کـه در اروپا پنج سال طول کشید، (اما چه پنج سالی! بخوانید پنجاه سال)، اما درون جاهای دیگر دهه های متمادی و بسی طولانی تر، مانند مقاومت مردم آمریکای شمالی و آمریکای لاتین، درون مقاومت های آفریقا و بویژه آفریقای جنوبی، درون هند و در همـه قاره ها. این دیگر تقصیری نیست جز روند حوادث و رویدادهای تاریخ، کـه گاهی چون سونامـی مسیر را صعب العبور تر، و سخت تر و خونین تر و زمان را طولانی تر مـیکند. اما آیندة تاریخ روشن و روزگار خودکامگان آزادی کش تیره و تار است.

آری و صد آری، درون این مصاف بزرگ هستی، آنی برد کـه تا آخرش ایستاده و مجاهد وار چهل سال هست که زندگی سنگری را انتخاب کرده است، همانکاری کـه مقاومت های موفق تاریخ د و در اولین پیچ و در اولین دست انداز و در اولین حادثه سهمگین و ضربه زننده، ول نکرده و کیچن نشین نشدند، که تا از سر سیری افاضات کنند و ”یـا الله دیرمان شد لنگش کن!” تحویل تاریخ دهند. بعضی وقت ها وقتی مـیشنوم یکی از اینـها بما مـیگوید: بـه فکر مردم داخل ایران باشید!! از کارگران و معلمان و اقشار مردم دفاع کنید!! نمـیدانم روی سخنش با کی است، شاید رو بـه آینـه نصب بر دیوار صحبت مـیکند. اینـها نمـیدانند کـه تمامـی مقاومت های جدی تاریخ، علاوه بر کار اصلی بر روی هموطنان داخل و خارج کشورشان، از عنصر بین المللی و سیـاست خارجی و دیپلماسی و ارتباط با جهان خارج، حد اکثر استفاده و بهره گیری را، هم به منظور تقویت مردم و قیـام و مقاومتشان درون داخل، و هم به منظور ایجاد حد اکثر فشار بر دیکتاتور کرده، مـیکنند وخواهند کرد.
داستان زندگی سنگری مجاهدین خلق ایران و پروسه انتقال بـه مکان جدید شان را باید، عمو تاریخ، مثنوی صد من کند کـه خواهد کرد:
– سنگر خانـه های تیمـی و خطرناک درون سراسر ایران درون زمانیکه خمـینی هر حرکت مسالمت آمـیز را بـه خاک و خون کشاند
– سنگر اولیـه هسته های اولیـه ارتش آزادی درون کردستان ایران
– سنگر ارتش آزادیبخش ملی ایران درون نقاطی متعدد درون مرز ایران و در اشرف و بعد لیبرتی محاصره و موشک باران شده. ارتش آزادیبخشی کـه کلان برنامـه اتحاد جماهیر اسلامـی خمـینی را، درون اولین خاکریز، بـه شکست نـهایی کشاند و این ماموریت بزرگ تاریخی را تماما با موفقیت انجام داد. (رجو ع شود بـه مقاله قبلی نگارنده، تحت عنوان خاطره ای از جنگ هشت ساله و گاهشماری مستند)

https://www.hambastegimeli.com/ديدگاه-ها/۷۴۵۲۱-پرویز-خزایی-خاطره-ای-از-جنگ-هشت-ساله-و-گاهشماری-مستند

– سنگر چندین ساله جدال سهمگین سیـاسی، بین المللی و حقوقی به منظور بیرون کشیدن سازمان مجاهدین و مقاومت از لیست تروریستی مماشات گرانـه ننگین دولت های غربی و در راس آن ایـالات متحده، و ریختن زهر قبول شکست و تسلیم عدالت شدن درون لیست گذاری، بـه گلوی دولت های وقت شان. بعضی اساتید سازمان جهانی حقوق بین الملل- دوست و هم عضو درون این سازمان با من- بمن گفتند کـه این کار زار بسیـار پیچیدة حقوقی درون اروپا و امریکا، یکی از مقوله های درسی درون دانشکده هایشان شده است.
– سنگر انتقال مجاهدین از اشرف و لیبرتی، درون طول یک مبارزه شدید سیـاسی و بین المللی و حقوقی درون تمام سطوح سازمان ملل متحد، کـه سرانجام پیروز شد. آنـهم درون مورد مجاهدینی کـه سالها درون لیست تروریستی دولت های باج دهنده بـه رژیم منحوس بودند، و ارتش آزادیبخش مسلح داشتند. بهمـین دو دلیل، سازمان ملل و کشورها اینـها را نـه مشمول ثبت استاتوی پناهندگی مـید و نـه بعنوان پناهنده مـیزبان آنان مـیشدند. فقط دو راه مانده بود، یـا با وساطت مارتین کوبلر منحوس بـه ایران بروند و یـا اینکه بـه آنـها مـیگفتند کـه تیفی شوید و سازمان و تشکیلات خود را کنار بگذارید. یعنی ببرید و پشت کنید کـه بعدا مصاحبه و عناد و دشمنی را علیـه این سازمان پر افتخار تاریخ معاصر ایران ردیف کنند. همـه این هوچی گری و جعل و دروغ و تهمت ترکه های زیر دهل تبلیغات خامنـه ای-مالکی، شد. تازه گند تیف شان هم درون آمد و آن عده افراد معدود را هم همان تیف شان اخراج و رها و روانـه بیـابان د، کـه بسیـاری باز هم به منظور تأمـین هزینـه های خودشان بـه اشرف پناه بردند و سازمان مجاهدین هم با سخاوت و بزرگ ویژه خود، بـه آنـها کمک د. عده ای هم گم و گور و حتی درون گذار قاچاقی از رودخانـه ای درون مرز اروپای غربی، شوربختانـه مغروق شدند.
شما فحش ها و تهمت ها و جعلیـات سازی همـه جهان را علیـه مبارزان خط اول جبهه های نبرد و مقاومت درون کشورهایشان را، کنار هم بچینید خواهید دید کـه معنی و مفهوم تمامـی آنـها بـه زبانـهای مختلف جنس جور و نعل بـه نعل است، بله بـه زبان یونانی، اسپانیولی، لهستانی، اسلاوی، فرانسوی، انگلیسی، هلندی، فنلاندی ووو علیـه سنگر نشینان تاریخ های رهایی بخش شان. من چکار کنم، وقتی درون موزه ها و اسناد منتشر شده درون همـه این کشورها، از فنلاند و نروژ که تا فرانسه و یونان و یوگسلاوی، اینانرا کـه بدوبیراه مـیگفتند و داستانـهای جعلی علیـه سنگرنشینان مـیساختند و با شیطان سازی تخم یأس و نا امـیدی و آب بـه آسیـاب دشمن همگانی یعنی هیتلر و موسولینی و فرانکو مـیریختند، بباد لعنت و ناسزا مـیگرفته اند . حتی آنانی کـه مانند توده ای ها و اکثریتی ها و اصلاح طلبان خارجه نشین مدام مردم را از مقاومت ها و خیزش های مردمـی و قیـام ها مـیترساندند و مضطرب الدوله! شده بودند. ادای اپوزیسیون لایت درون مـی آورند و گناه خشونت و جنگ داخلی و خارجی را بگردن مردم و مقاومت سازمانیـافته شان، کـه سالها شعار راه حل سوم بدست مردم ایران را درون سراسر گیتی اعلام کرده است، مـیدهند، وبولفه بقول ما لرها: زش اپوزیسیون درون نمـیا!! حالا هی پافشاری کن. دیروز هم کـه اردشیر زاهدی کودتاگر زاده و پادوی چاکر ماب بـه شما پیوست. این اردشیر زاهدی، مدتی هم شعار اتمـی حق مسلم ماست (منظورش ماست و دوغ نیست منظورش ما آخوندهاست! )، مـیداد. پیشتر هم، درون ادامـه جنگ ضد ملی توسط خمـینی، آرزو کرده بود کـه ایوان مدائن را سپاهیـان پاسدار بـه مردم ایران برگردانند، کـه البته از ایوان مدائن پاسدار خمـینی بعد گرفته وبولفه امپراطوری ساسانی احیـا نمـیشد، بلکه آن ایوان محل نماز جماعت امام جمعه موقت آن استان مـیشد!! معذالک شما فعلا صفا کنید با آمدن این شاهپور جمع تان جور شد. حالا فقط مانده با امامت همـین اردشیر۲۸ مردادی، همـه تان کـه شاید بوقل لرها هورده ای، یعنی کمـی بیش از سی نفر مـیشوید، درون جلوی سفارت های رژیم درون لندن، دفتر حفاظت منافع رژیم درون واشنگتن، شعار بدهید. آدرس ها را کـه خوب مـیدانید، چون همگی تازگی ها رفتید بـه زیـارت صندوق رأی درون آنجا و به روحانی رای دادید!!
باری این سنگرنشینان بالغ و آگاه و مـیهن دوست و سخت عاشق ایران و ایرانی، روش زندگی خود را سالهاست انتخاب کرده و منطبق با اعلامـیه جهانی درون مورد آزادی انتخاب، درون این سنگر خونین، دهه هاست کـه فعالیت و مبارزه مـیکنند- حتی آن ایرانیـان عزیزی، کـه در کشورهای دیگر درون مقاومت فعال هستند، کار سنگری روزانـه درون تشکیلات مجاهدین و دفاتر نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران انجام مـیدهند و در چهارچوب منسجم مقاومت کار و فعالیت و کمک رسانی مـیکنند. از جمله حضور درون تظاهرات و اکسیون ها درون بیشتر شـهرهای مـهم، درون پشتیـانی از قیـام ملت و اعتصاب های سراسری کارگران و معلمان و کازرونی ها و کامـیونداران شجاع مـیهن، درون تمامـی شـهرهای مـهم درون دمکراسی ها، با عهای زندانیـان شجاع داخل اوین و زندان های مخوف خلیفه دوم، بن لادن و البغدادی داعشی تهران نشین، سر دست هایشان.
باری اینان کی را حتما ببینند کـه به شما بگویند ما طبق قوانین مدنی جهان، بالغ هستیم و بالای سن قانونی و بنابراین قیم و ولی نمـیخواهیم، و انتخاب کرده ایم راه و روش مانرا، دست از سر ما ان و برادران و رفقای همرزم مقاومت های پیشین سراسر جهان و سنگرنشینان دور و نزدیک بردارید، و اول خود را از این همـه عزلت و گوشـه نشینی و خیـال بافی (که اخیرا نیز درون یکی دو مورد تن بـه پارانویـا و هالوسیناسیون زده است!) نجات دهید. هر راه خودش را انتخاب کرده و ادامـه مـیدهد، که تا بعدا تاریخ قضاوت کند . قضاوتی کـه پاک و خالص و روشن درون جهان انجام گرفته و باز درون دادگاه زمان انجام گرفته خواهد شد و در تقدیر تاریخ آزادیخواهان سنگر نشین است.
در پایـان همانطور کـه امروز بـه یکی از مجاهدین همرزم مـیگفتم، درون همـه چیز و زوایـای این جهان هستی، و حتی درون تلخ ترین رویدادها و لحظه های آن، طنزی نـهفته هست که بـه روح و روان شیرینی مـی بخشد،- نکته ای مـی آورم: این روزها، هم رژیم و هم اضداد این سازمان یـافته مستمر و در صحنـه، ادعا مـیکنند کـه مقاومت و مجاهدین همـهانیکه درون جهان پشتیبان و یـا شرکت کننده درون گرد همایی های مقاومت هستند را با پول خریده است. حتی برو بالا بسیـاری سناتور ها و نمایندگان عمده کنگره و کاخ سفید را!! حالا یک سوال: اگر این همـه مردم مـهم جهان را مـیشد با پول خرید، چرا اردشیر زاهدی و همردیفانش درون رژیم بسیـار پولدار سابق، با مـیلیـاردها دلاری کـه -در روزگار دلاری شش تومان- بیرون آوردند اینـها را نخد؟ چرا کـه خودش و آقا مجتبی ولیعهدش، کـه اخیرا رسما اعلام شد، بیش از صد مـیلیـارد یورو تنـها درون یکی از حسابهای بیت رهبری دارند، مبادرت بـه خرید این افراد نکرده و نمـیکنند، یعنی مـیگویید پول مجاهدین و شورای ملی مقاومت از همـه اینـها بیشتر هست که مواظب باشید با اعلام این صورتحساب های مقاومت، خودتان از فرط حسادت شوکه نشده و سکته نکنید! ولله بالله بقول مسلمـین و ابولفه بقول ما لرها: قورت و حمل درونی این همـه تناقض سوء هاضمـه شدید بدنبال دارد، سوء هاضمـه؟ بروبالا!! اگر اینطوری کـه شما مـیگید پیش برود بعد ما از خود آقای ترامپ و ترامپ تاور هم بیشتر مال و منال داریم و عنقریب کـه خود رئیس جمـهور ایـالات متحده آمریکا را هم مـیخریم!!
مـیگویند خمـینی داشت، با آن فارسی افتضاحش، نقالی مـیکرد که:
من عراق را مـیگیرم، کویت را مـیگیرم، اردن را مـیگیرم، بحرین را مـیگیرم، امارات و عربستان را مـیگیرم….
و ذوب شدگان امام، درون بیت جماران، شعار مـیدادند:
ای خمـینی، ستلایتی خمـینی! یک خورده دیگه بچرخی، ترکیـه را هم مـیگیری!!




[سنگر دراز زمان، و درازای زبان : پرویز خزایی – آفتابكاران درست سنگر]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 06:23:00 +0000